یک روز رویایی

امروز یکی از بهترین روزای عمر منه که تا ابد تو تاریخ خانوادمون موندگار میشه، چون هم خودم و از همه مهمتر خانوادم خیلی خوشحالن و این خوشحالی ممکنه تا مدتها ادامه داشته باشه و ایشالا هم که ادامه داره. تا ی حدودی توی چاه رفته بودم ولی به محض اینکه پرت شدم خدا سریع دستاشو دراز کرد و کمکم کرد تا از چاه بیام بیرون.
خدا هیچوقت بدِ بندشو نمیخواد، فقط گاهی وقتا با اینکه مستقیم و غیر مستقیم به بندش راه درست رو نشون میده ولی بندش توجهی نمیکنه، بنده رو به خودش واگذار میکنه که عاقبت کارشو ببینه و اونوقت بیشتر میاد به سمت خداش و با دقت بیشتری نسبت به قبل حواسش به پیامهای خداش هست.
شاید منم همچین شرایطی داشتم و خدا منو از چاه کشید بیرون و بهم گفت بیشتر مواظب خودت باش. من راه راستو بهت نشون میدادم ولی تو کم کم از راه راست کج شدی.
به خاطر این نعمتی که بهم داده اگه شبانه روزی شکرش کنم بازم کمه..

رنگین کمان 1: گاهی وقتا حواسمون به همه چیز هست الا خدا. بترسیم ازون لحظه ای که خدا توجهشو ازمون برداره و ما رو واگذار کنه به خودمون

رنگین کمان 2: الحمدالله این لکه ننگ واسه همیشه از زندگیمون پاک شد.

رنگین کمان 3: امروز، تولد بابامه که تو این قضیه خیلی سختی کشید ولی به روش نمیاورد. تولدت مبارک بابای خوبم، امیدوارم خیر دنیا و آخرت نصیبت بشه..