چند وقتیه میخوام اینجارو به روز کنم ولی دلم باهام یار نبود. خلاصه و سر بسته بگم که تو سفر کربلایی که رفته بودم تو ی امتحان خدایی رفوزه شدم، خیلی بدم رفوزه شدم..
اونجا بود که فهمیدم تا الان همه حرفام شعار بود و مثه ی سری از آدما شعار زیاد دادم تو زندگیم. بعد اون اتفاق، چند دقیقه ای بُهتم زد و اونجا بود حالم عوض شد و از خدا خواستم که کلاً اینجوری نباشم و حداقل تو اینجور مواقع پا پَس نکشم..

 
 عکسایی از پیاده روی اربعین 93:
جمله ای از سید حسن نصرالله
روز اربعین، کربلا، عمود 1452، حرم حضرت ابوالفضل(ع)
تلّ زینبیه
بین الحرمین، حرم امام حسین(ع)
گوشه ای از جمعیت عاشقان اباعبدالله
شبهای کربلا در ایام اربعین

نظرات 4 + ارسال نظر
رهــ گذر شنبه 13 دی 1393 ساعت 21:05

سلام

مرسی بابت عکسا، یادآوری قشنگی بود...

تله زینبیه فقط خانوما رو راه می دادن

سلام، خواهش.
زمان صدام ملعون که رفته بودیم تل زینبیه هم مردونه بود هم زنونه.
عکس ملت وسط خیابونو دیدی؟ من ی شب همونجا تو خیابون خوابیدم

مژگــان یکشنبه 7 دی 1393 ساعت 16:31 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/

زیارت قبول
خوش بسعادتتون...
برای ما هم دعا کردین دیگه؟

ممنون، ایشالا که قسمت همه آرزومنداش بشه
به یاد همه بچه ها بودم اونجا

مریم یکشنبه 7 دی 1393 ساعت 14:52

قلت املاعی کامنط قبلیم:
سهادت
فکر کنم باید با "ح" می نوشتمش نه؟

نه، باید با "ح" دسته دار می نوشتی

مریم شنبه 6 دی 1393 ساعت 22:05

زیارت دلت قبول مقداد...
خوشا به سهادتت که دوباره کربلایی شدی
ایشالله اینبار سفر مکه برای دومین بار

سلام مریم خانم، خوبی؟ آسّه میای آسّه میری نظرات وبلاگتم که تأیید نمیکنی!
خیلی ممنون، ایشالا که قسمت شما و آقاتون بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد