امروز بعدازظهر داشتم میخوابیدم که ی پیامک خوابو از سرم پروند.. از سازمان حج و زیارت بود، اسمم واسه عمره دانشجویی در اومده.. هنگ کردم یهو! ناخودآگاه اشکم اومد
نمیدونم الان باید بخندم یا باید گریه کنم..! 6 سال منتظر ی همچین روزی بودم
فقط میتونم بگم خدایا، هزاران هزار بار شکرت.. شکرت که این توفیقو نصیبم کردی که بتونم بیام زیارت خونه ت هنوزم که هنوزه باورم نمیشه که اسمم در اومده، تا نرم هیچیو باور نمیکنم
ادامه مطلب ...
میخوام به درد خودم بمیرم..
پ.ن: ببخشید که نمیام وبتون، بنا به دلایلی نمیتونم بیام. فرصت کنم حتما میام، به بزرگی خودتون ببخشید..