چندی پیش جوکی به زبان انگلیسی در دنیای نت زاده  شد! که نکات ارزشمندی را در خصوص سیاست های رسانه های امریکا در برداشت. ترجمه ی فارسی جوک به شکل زیر است :

 

مردی دارد در پارک مرکزی شهر نیویورک قدم میزند که ناگهان می بیند سگی به دختر بچه ای حمله کرده است. مرد به طرف آنها می دود و با سگ درگیر می شود. سرانجام سگ را می کشد و زندگی دختر بچه ای را نجات می دهد. پلیسی که صحنه را دیده بود به سمت آنها می آید و می گوید: " تو یک قهرمانی " 

فردا در روزنامه ها می نویسند: 

" یک نیویورکی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد " 

اما آن مرد می گوید: من نیویورکی نیستم. 

پس روزنامه های صبح مینویسند:  

آمریکایی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد. 

آن مرد دوباره می گوید: من آمریکایی نیستم. 

از او می پرسند: خب تو کجایی هستی؟ 

" من ایرانی هستم " 

فردای آنروز روزنامه ها اینطور می نویسند: 

یک تندروی مسلمان سگ بی گناه آمریکایی را کشت! 

 

* عکس نوشت:  

  

یالان دنیا

خیلی وقته واسه کارایی که انجام میدم هیچ دلیل و منطقی ندارم، چه اون کار خوب باشه چه بد!!


خیلی وقته که نمیتونم حرفای دلمو بزنم!! همشونو تو خودم تلنبار میکنم، میترسم که ی روز از غصه بترکم.. 

خیلی وقته که خنده های الکی میکنم.. همه گول ظاهرمو میخورن و فک میکنم از 7 ملت آزادم! آره؛ شادم ولی از درون داغونم، خیلی هم داغونم..


از لحاظ روحی خیلی ضعیف شدم،‌طاقت هیچی رو ندارم دیگه! خسته شدم از این همه تظاهر، از این همه دلمشغولی..


به قول آذری زبانا: دنیا یالان دنیا..

کی میشه که این دروغ بزرگ ی روز به آخر برسه؟؟ دلم میخواد زودتر اونروزو ببینم، یعنی میشه؟؟؟

مگسی را کشتم..

مگسی را کشتم  

نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است 

و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است 

طفل معصوم به دور سر من میچرخید،  

به خیالش قندم 

یا که چون اغذیه مشهورش تا به این حد گَندَم!!! 

ای دو صد نور به قبرش بارد؛ 

مگس خوبی بود.. 

من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد،  

مگسی را کشتم!..                                             حسین پناهی

 

عکس نوشت:    

   

                                                  

 

کلاغ پر

کلاغ پـــــــــر، 
گنجشک پـــــــــر،
ملت پـــــــــر،
یارانه پـــــــــر،
امنیت پـــــــــر،
آزادی پـــــــــر،
تفریح پـــــــــر،
وی پی ان پـــــــــر،
آرامش پـــــــــر،
زندگی پـــــــــر،
عشق پـــــــــر،
اختلاس.... که پر نداره باباش خبر نداره... 
 
          
 
** مخاطب خاص: احتیاج به توضیح نیس، اینم ی نمونه بارز دّهّن لّقی  این که دیگه کنارته  بارزترین نمونَش  
 
* عکس نوشت:   
 
 

رمز قبلی( رمزم میدیم)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

کوتاه ترین داستان ترسناک دنیا

کوتاه ترین داستان ترسناک دنیا داستان زیر میباشد که نویسنده ی مشخصی ندارد !

The last man on earth is sitting alone in his room and all of a sudden a Knock on the door.

آخرین انسان زمین تنها در اتاقش نشسته بود که ناگهان در زدند.

 عکس نوشت: