چه کنم با غم دوری تو؟!

نمی دونم از کجاش شروع کنم؟! از هر طرف که بخوام شروع کنم حرف واسه گفتن زیاده..

الله اکبر به اینهمه جمعیت عزادار، الله اکبر به اینهمه شور و اشتیاق حسینی، هزار هزار الله اکبر به اینهمه خدام حسینی که بدون هیچ منت و چشمداشتی صادقانه و با تمام وجود به زائرای حسینی خدمت می کنن..

الله اکبر... الله اکبر...


تو خیلی از مواقع انگشت به دهن می موندم؛ انگشت به دهن می موندم وقتی می شنیدم ابوعلی ( که ما چند شب اقامتمون تو نجف خونش بودیم) شبا غصه می خورد ازینکه خونش کوچیکه و نمی تونه زائرای بیشتری رو تو خونش جا بده!!

انگشت به دهن می موندم وقتی تو مسیر کربلا، یکی که فلج بود و زمینگیر، روی آسفالت نشسته بود و با ی سینی خرما روی سرش از زائرا پذیرایی می کرد!!

انگشت به دهن می موندم وقتی مادری رو دیدم که بچش رو تو سبد میوه گذاشته و با طنابی که به سبد وصله اونو همراه خودش می کشه!!

انگشت به دهن می موندم وقتی می دیدم کسی که فلجه رو تو گاری گذاشتن و به شوق زیارت و شفا می برنش کربلا!!

انگشت به دهن می موندم وقتی اونهمه پذیرایی تو راهی رو می دیدم، بدون گرفتن حتی ی ریال پول!! چادرایی هم بود تو راه که قلیون میداد به زوار!! خلاصه اینکه هرکس هر چیزی که داشت تو زندگیش، از بی ارزش ترین چیز گرفته تا باارزش ترین چیز می آوردن واسه پذیرایی..


سَوای همه اینها، ضریح جدید امام حسین-ع- خداییش محشره، باید مغز استاد فرشچیان رو طلا گرفت با این طرحش. باید از نزدیک ببینی تا لذت ببری..

نظرات 5 + ارسال نظر
فریناز جمعه 13 دی 1392 ساعت 11:16 http://delhayebarany.blogsky.com

خب ضریح قبلی رو ندیده بودم ولی این ضریح خدایی محشر بود...

نقش کشتی ها رو دیدی روش؟

خیلی خیلی هنرمندانه بود

ایشالله هرکسی یم نرفته حتما امام حسین دعوتش کنن و بره از نزدیک ببینه...

ترکیب ضریح فوق العاده بود

فریناز جمعه 13 دی 1392 ساعت 11:14 http://delhayebarany.blogsky.com

ریا کاری چیه! دل که پاک باشه و به حاجتش برسه ینی ریایی در کار نیس خیالت راحت

خب آخه نمی شه که
کلا بگو چطوری بود؟ از نجف تا کربلا پیاده رفتید فقط؟

چند روز شد؟
با شلوغی نجف و کربلا چیکار می کردید؟ اصن جاتون می شد؟

مگه نجف هتل نبودید؟

کاظمینم بردنتون؟
سامرا چی؟

اووووووووووووووه اگه من باشم اینقد ریز ریز می پرسم که کل سفرتو بگی دیگه ها

ولی خدا رو هزار هزار مرتبه شکر به سال نشده رفتی کربلا
اونم تو بهترین حالت و زمانی که می شه رفت

ایشالله دفه دیگه با خونواده می ری کربلایی

فریناز چهارشنبه 11 دی 1392 ساعت 16:42 http://delhayebarany.blogsky.com

اصن آدم می رسه کربلا سرش به آسمونه حیرون و ویلون می چرخه فقط...
چه برسه به اینکه تو اون حال و هوا رفته باشه...


دیگه یه سفرنامه بیا بنویس مو به مو تعریف کنی همشوها

خدا رو شکر به حاجت دلت رسیدی
چند ماه نوشتی آقا من کربلا می خوام...


تو شبکه امام حسین که همش نشون می داد پیاده ها ندیدمت پس کجا بودی؟

فک کردم نوشتی ویولون!
یکی خلاصه نوشتم دیگه، بازم بنویسم؟! نباید می نوشتم حاجتمو اینجا، دوستان میگفتن علنا ریاکاری می کنم!
من پشت دوربین بودم واسه همینم منو نمی دیدی

فریناز چهارشنبه 11 دی 1392 ساعت 16:40 http://delhayebarany.blogsky.com

به به
کربلایی
رسیدن بخیر
زیارتت قبول

سلام ببخشید نبودم که زودتر بیام
منم یهویی رفتم مشهد

چطور بود؟ فک کنم محشر بود از خوب و عالی یم گذشته

خب تعریف کن چند روز طول کشید پیاده؟ سخت بود نبود؟
شبا کجا می خوابیدین؟
یه سفرنامه طولانی ازت می خواستما

سلام مشهدی کربلایی حاج خانم فریناز
اختیار دارین، خبر مسافرتتو داشتم. زیارت شما هم قبول باشه. خوب با هواپیما میری اینور و اونورا!
واقعا محشری بود واسه خودش، زبون قاصره از تعریفش. فعلا به سفرنامه مختصر بسنده کردیم..

مریم سه‌شنبه 10 دی 1392 ساعت 13:12 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

خوش به حالت مقداد
الهی نصیب همۀ آرزومندا بشه

ایشالا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد