داستان الاغ

می گویند مردی روستایی با چند الاغش وارد شهر شد. هنگامی که کارش تمام شد و خواست به روستا بازگردد، الاغ ها را سرشماری کرد. دست بر قضا سه رأس از الاغ ها را نیافت. سراسیمه به سراغ اهالی رفت و سراغ الاغ های گمشده را گرفت. از قرار معلوم کسی الاغ ها را ندیده بود. نزدیک ظهر، در حالی که مرد روستایی خسته و ناامید شده بود، رهگذری به او پیشنهاد کرد، وقت نماز سری به مسجد جامع شهر بزند و از امام جماعت بخواهد تا بالای منبر از جمعیت نمازخوان کسب اطلاع کند. مرد روستایی همین کار را کرد. امام جماعت از باب خیر و مهمان دوستی، نماز اول را که خواند بالای منبر رفت و از آن جا که مردی نکته دان و آگاه بود، رو به جماعت کرد و گفت: «آهای مردم در میان شما کسی هست که از مال دنیا بیزار باشد؟» خشکه مقدسی از جا برخاست و گفت: «من!» امام جماعت بار دیگر بانگ برآورد: «آهای مردم! در میان شما کسی هست که از صورت زیبا ناخشنود شود؟» خشکه مقدس دیگر برخاست و گفت:«من!» امام جماعت بار سوم گفت:«آهای مردم! کسی در میان شما هست که از آوای خوش (صدای دلنشین) متنفر باشد؟» خشکه مقدس دیگری بر پا ایستاد و گفت:«من!» سپس امام جماعت رو به مرد روستایی کرد و گفت: بفرما! سه تا خرت پیدا شد. بردار و برو

                            

نظرات 30 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 09:54

داستان های تو وبلاگت خیلی قشنگ ان.مرسی که تو مثل خیلی ها بد بختی بیچارگی نمینویسی.

آخه زیاد خوشم نمیاد که ازین چیزا بنویسم. لااقل آدرستو میزاشتی اینجا

پارمیس دوشنبه 13 تیر 1390 ساعت 11:11 http://taninetanhaii.blogfa.com

ایول

سینا شنبه 11 تیر 1390 ساعت 09:21 http://omide-ma.blogsky.com

این یکی از بهترین حکایت هاست که همیشه تازه و کاربردیه.
اینک خر تو بیار افسار

تو ایران که خیلی زیاد کاربرد داره

سمیرا جمعه 10 تیر 1390 ساعت 12:03

باز ی رشته ادبیتی نبودبینتون بیاد کمک ببین چ خبره اینجا
شعر و داستان تو کتاب ادبیات دبیرستان دیگه
برو از احسان بپرس حافظش مث من قویه
حتما ببین یادت بیاد

فقط چندروز نبودما!!!

من کتاب دبیرستان از کجا گیر بیارم الان! 5 سال پیش بود، ردشون کردم رفت.. ی خورده بیشتر از چند روز نبودیا! حساب کار از دستت در رفته(:

سارا پنج‌شنبه 9 تیر 1390 ساعت 19:51 http://www.khodamodealm-sara.blogfa.com

من نگفتم به خاطر من پاک کرده،گفتم من گفتم پاک کنه
اسم منم درست بنویس

۲۶۲ پنج‌شنبه 9 تیر 1390 ساعت 17:48 http://www.halaharchi-262.blogfa.com

من رفته بودم اما برمیگشتم چرا فکر کردید من نمیام هااااان؟
آپو بخاطر یکی دیگه پاک کردم
آپولیدماااا

آخه قبل رفتنت چیزی نگفته بودی!! من که میدونم بخاطر کی حذفش کردی، سارا دیگه

احسان پنج‌شنبه 9 تیر 1390 ساعت 13:35 http://ehsanparvin.blogfa.com

ولش کن....میدونم یادت نمیاد...ازت زیاد انتظاری ندارم....تجربه بهم میگه....

تجربه؟! یعنی من انقده حافظم خرابه؟!

سارا پنج‌شنبه 9 تیر 1390 ساعت 12:20 http://www.khodamodelam-sara.blogfa.com

خوبه که سارا برگشتهاقلا تو یکی هرروز اونجایی آپشم من گفتم پاک کنه
قابل توجه یه نفر با اینکه خیلی دلم گرفته اما باهات قهرمترجیح میدم تو این وضیعت با نگین حرف بزنم

خیلی زرنگی؟ خودت خوندیش گفتی پاک کنه من نخونم؟! تو که هرروز با ما قهری!!!

آهو پنج‌شنبه 9 تیر 1390 ساعت 12:17 http://lady-in-red.blogsky.com

سلام .. عکسها رو گذاشتم

سلام... دارم میام

لطیفه پنج‌شنبه 9 تیر 1390 ساعت 11:24 http://www.daryartalatom.blogfa.com

سلام شرمنده.....مقدادجان....
من اپم....

سلام، شرمندگی واسه چی؟! حتما میام پیشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد