روزگاری دزدها هم با شرف بودند

گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن  

 

بود. آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند. او را گفتند : چرا اینهمه مال را از دست دادی؟  

 

گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند و  من دزد مال او هستم، نه  

 

دزد دین. اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال، خللی می یافت، آن وقت من، دزد  

 

باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.                         کشف الاسرار

نظرات 14 + ارسال نظر
.::: Stifling -- سکوت صدا :::.(مهدی) چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 22:47 http://eagle-eyed.blogfa.com/

سلام دوست عزیز....

با آخرین نوشت 1389 به روزم

قدوم سبزتان مرهمی است بر این همه سیاهی روزگار....

بدرود/یاحق..[گل]

سلام مهدی جان، چشم الان میام.

آفتابگردون چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 12:25

سلــــــــــــــــــــــــــام
خوبی؟؟
اومدم بگم که اگه وقت داشتی یه سر کوچولو به وبکده ی منم بزن
دلمون تنگ شده واست خب

سلام آفتابگردون
مرسی خوبم. شرمندم حسابی، اینترنت خونه سرعتش پایینه اعصاب خوردیه همین الان الان طرح زدم دارم میام

گندم دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 01:14

سلام سلام
خوبید؟
طلسم شکستُ تونستیم برای شما نظر بذاریم..
بلاگ نو مبارک..البته با تاخیر خیلی فراوان..
اوم به نظر منم عقیده ها و پایبندی به دین تو قدیم خیلی بهتر از امروزیاس!!

وااااااااای، عجب توهمی!! ببین کی اینجاس!! تأخیرتم بسیار فراوونه ولی اگه قول بدی بازم بیای میبخشمت.
بله، اون قدیم ندیما خیلی پایبندی به عقائد بیشتر بود. خیلی مرسی که اومدی

DrEaM GiRl یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 20:57 http://i-and-me.blogsky.com/

عجب دزد_ فهیمی


دزدم دزدای قدیم

آفرین باید به این دزده نوبل داد!

کاش نوبل دزدی هم داشتیم
به جوانمردترین دزد نوبل میدادن!

آفتابگردون یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 17:52

پس لطفا فکراتو بکن و جواب مثبتت رو هرچه سریعتر اعلام کن

خب اگه علامتگذاری داشته باشه خوندنش مشکلی نداره

حتی اگه شده در حد یه پی نوشت باشه هم خیلی خوبه
"" لنگه کفش تو بیابون غنیمته""
مرسی

لنگه کفش تو بیابون نعمته
چشم، حتما میزارم

سلام مقداد جون...

این پستت حرف نداشت در عین حال که پراز حرف بود.

این حکایتو قبلا هم شنیده بودم ولی آدم هرچقدر که میخونه بیشتر لذت می بره ...من اگه جای مسئولین صداوسیما بودم به جای این همه تبلیغات مضخرفی که وسط فیلما میذارن ؛ درکنارشون یه اسلاید خوشگل از اینجور حکایتا میذاشتم نه اینکه بیایم بالای منبر هی بزنیم تو سر مردم...!!!!!

یاحق..

سلام داش مهدی
خواهش، نظر لطفته.
آخه این مسؤلای بدبخت بیچاره ما وضع مالی خوبی ندارن باید به فکر شکم کوچیکشون باشن، وقت نمیکنن به فکر حال و روز مردم باشن که!!!

آفتابگردون یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 13:46

سلام
اومدم ی پیشنهاد بهت بدم،کار جالبی میشه اگه انجام بدی.
میخواستم اگه آپ تبریک سال نو رو به زبون مازنی بنویسی.
اینجوری من و همه بچه هایی که میان اینجا و آپتو میخونن ی زبون جدید رو یاد میگیرن.

علیک سلام
پیشنهاد بدی هم نیست ولی خیلی سخت میشه اونوقت، از علامت گذاریش گرفته واسه من تا خوندنش واسه شما باید روش فکر کنم

دریای شب شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 22:03

سلام هروقت میام اینجا با این عکس ها کلی حال میکنم ...راستی اپم

سلام فریده جان، نظر لطفته
در جریان آپ بودنت هستم ولی نمیتونم فعلا بیام ایشالا سر فرصت

ستوده جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 22:33 http://saba055.blogsky.com

سلام اقا مقداد عزیز.
خوبی از دوست گلم چه خبر اونم خوبه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هیچ وقت سعی نکنید باور وتصور ذهنی را که از شما در ذهن دیگری نقش بسته بشکنید .
زیرا شیشه شکسته پیوند نمیخورد

سلام خانم معلم کم پیدا
مرسی خوبم، دوستتم خوب و سرحاله
مرموز شدی خانم معلم! مشکوک حرف میزنی!

گل مریم جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 15:26

دزدم دزدای قدیم! اصلا همه چی قدیم خوب بود... نه نبود

دزدم دزدای قدیم قدیم که همه چی خوب نبود یه سری چیزای محدود بود که خوب بود ولی دزدای قدیم دزد بودنا، مثل امروزیا ترسو نبودن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد