نارنگی چینی

دیروز بعد ناهار میخواستم بخوابم. خوابم میومد ولی حال خوابیدنم نداشتم. مامانم برگشت بهم گفت پاشو بریم روستا. منم که خیلی وقت بود پشت فرمون نَشسته بودم گفتم بریم. با یه خورده معطلی بالاخره راه افتادیم و یه ۴۵ دقیقه بعد رسیدیم. اولین جایی هم که رفتیم سر زمینمون بود، فکر کنم یه 40، 45 متری بشه که توش پُر درخت نارنگیه و یه دونه هم درخت خرمالو داره. رفتیم و افتادیم به جون درختا و تقریبا یه کیسه نارنگی چیدیم. منم که پای درخت وایستاده بودم و دونه دونه نارنگی می کَندم و می خوردم. نشمردم، فکر کنم به 20 تا رسید!!! کم کم داشتم ترش می کردم که جلوی شکممو گرفتم و یه کوچولو رفتم کمک مامانم!!! کارمون که تموم شد کیسه نارنگی رو انداختم صندوق عقب ماشین موقع برگشتن رفتیم خونه عموم و چنتا استکان چایی دِبشم اونجا خوردیم( من کلاً عاشق چایی های روستامونم که خیلی می چسبه، هرچی می خوری دوست داری بازم بخوری). موقع برگشتن یه سری هم رفتیم قبرستون، سر مزار بابابزرگ(پدر بزرگ) و نَنه( مادر بزرگ) پدریم و یه فاتحه هم واسشون خوندیم.


توی قسمت ادامه مطلب عکسایی که دیروز گرفتم رو گذاشتم، ففط و فقط واسه اینکه دلتون بسوزه...



 

برگای درخت خرمالو که رو زمین ریختن



این خود درخت خرمالوئه 



اینم به درخت پر نارنگی



یه درخت پر پرتقال.

هنوز دلتون نسوخت؟ بازم میخواین؟! بقیه ایشالا واسه سری های بعد..




نظرات 22 + ارسال نظر
ستوده چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 15:57 http://saba055.blogsky.com

کجاش را دیدی اقا مقداد من از شما هم بهتر شنا بلدم .فکر کردی من فقط یک معلمم که سرم توی درسه .
نه جونم من خیلی چیزها را که شما ها بلد نیستید بلدم .
من خودم یک پا مردم .
اگر میخوای میتونم از این ور رودخانه تا آن طرف شنا کنم .
من نگفتم که میخواستم بمیرم .
مطمئن باش من حالا حالاها کار دارم وآب نمیتونه من را بگیره .

گل مریم دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 17:01

باباااااااااااا! قالب!!!

مبین دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 14:19 http://tanzofilm.persianblog.ir

دلم سوختتتتتتتتتت
آپم

خوشحالم

عکسارو الان دیدم خدا بگم چیکارت کنه با این عکسا.........نهههههههههههههههههه دلمون نسوخت

امکان نداره!!!!! بایدِ باید دلتون بسوزه

اینا رو داری میگی که دلمونو آب کنی.... حالا ما از کجا درخت نارنگی پیدا کینم بیوفتیم به جونش....؟ اما اشکال نداره عوضش تو حیاطمون خرمالو داریم

ما هم تو حیاطمون خیلی چیزا داریم. بگم؟

نگین یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 23:42

قالبت خیلی نازه
ولی مال من بهتره

خیلی هم دلت بخواد

نگین یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 13:44 http://www.mininak.blogsky.com

اولا که قالب جدید مبارک باشه خیلی قشنگه و خوب و سبکه !‌
دوما خیلیییییییییییییی عکسای قشنگی بود مخصوصا اون برگ رنگیا !‌

خواهش میکنم، مرسی
بازم مرسی، برگای درخت خرمالو بود اونا

بیتا شنبه 13 آذر 1389 ساعت 23:42 http://khaste-nabash.blogsky.com

سلام
خب یعنی چی؟؟!!!می خواین حسودی کنیم که شمالی هستین...آره؟؟!!!من که حسود نیستم....دوستان شاد باشن من شاد ترم
تایتلش رو که خوندم اول فک کردم کشور چین منظورتون هستش ایهام داشت آخه الان همه چی چینیه....شاید ما هم یه روز چینی شیم...روزگارِ دیگه

میخواستم نارنگی و پرتقال نشونتون بدم تا دلتون بسوزه!! شما گرون میخرین ولی ما خودکفاییم
بعیدم نیست، یه زمانی هم میرسه که چینی ها دنیا رو هم میسازن

گل مریم شنبه 13 آذر 1389 ساعت 17:41

سلام
عنوان رو که خوندم فکر کردم راجع به نارنگی های چینی هستش
خیلی بدی! چرا دلمو سوزوندی
من نارنگی می خوام! از همینا

از همینا؟ کیلویی 1000، میخری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ البت اگه رو درخت بخری ارزون تر در میاد

خانم هویج شنبه 13 آذر 1389 ساعت 16:35 http://hawijfamily.danagig.ir

این پستت مخصوصه منه از بس عاشق پرتقال و نارنگی و خرمالو و چایی و قبرستونم

منظورم نارنگی و پرتقاله نه قبرستون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد