گنجشک با خدا قهر بود…

بازم تشکر میکنم از دوست خوبم نگین که این همه به من لطف داره و هر روز نظرای خوبی واسم میفرسته؛ اینم یکی ازون نظراشه. راستشو بخواین من چند روزه دل و دماغ آپ کردن رو ندارم واسه همینه که هی نظرات بچه ها رو میزارم تو وبلاگ. ایشالا به موقعش یه آپ خوب میزارم.. 

 

 

گنجشک با خدا قهر بود…
روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت .
فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت:
می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که
دردهایش را در خود نگاه میدارد…
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.

فرشتگان چشم به لب هایش دوختند،
گنجشک هیچ نگفت و…
خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام.
تو همان را هم از من گرفتی.
این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟
و سنگینی بغضی راه کلامش بست…
سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو
از کمین مار پر گشودی.
گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به
دشمنی ام برخاستی!
اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود.
ناگاه چیزی درونش فرو ریخت , های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد...
جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست

نظرات 16 + ارسال نظر
رومینا پنج‌شنبه 13 آبان 1389 ساعت 17:10 http://black-love.blogsky.com/

یعنی چی شده ؟؟؟

چی میخوای بگی ولی نمیدونی ؟

نمیدونم چرا نمیشه برای پست های بالاییت نظر گذاشت
شاید مشکل از سیستم من باشه
نمیدونم ....

ولی چرا دیگه حال و حوصله ی چیزی رو نداری ؟؟؟؟!!!!

صابر سه‌شنبه 11 آبان 1389 ساعت 19:55 http://ps-neghab.blogsky.com/

سلام مقداد جانم
چی شد تصمیم گرفتی پروانه ها رو حذف کنی یا نه هنوز کار دارد

ولی خیلی خوشگل هستند حیفه ها

دلیلشو نوشتم، فعلا مخالفها بیشتر از موافقهاست

رومینا سه‌شنبه 11 آبان 1389 ساعت 12:00

نه بابا چرا ناراحت بشم ؟؟؟؟

خوشحالم میشم

مرسی از لطفت

صابر دوشنبه 10 آبان 1389 ساعت 16:51 http://ps-neghab.blogsky.com/

سلام مقداد جان..اتفاقا من براحتی با فایر فاکس باز می کنم

اما تنها مشکلی که وجود داره اینه که همیشه قسمت نظرات پست اولت باز نمی شود بخاطر پروانه ها

رومینا یکشنبه 9 آبان 1389 ساعت 16:08

نمیشد برای تاپیک بالایی کامنت بزارم
برای همین اومدم اینجا

به نظر من که همه چیز عالیه
ولی بازم هر طور خودت دوست داری همون کارو بکن

چرا باز نمیشه؟ اینجا که مشکلی نیست

دارچین یکشنبه 9 آبان 1389 ساعت 11:54 http://darcheen.blogfa.com

سلام من مشکلی ندارم با فایرفاکس هم همیشه باز می کنم اما امروز نظرات پست بالایی باز نشد. چرا بایداز دستت ناراحت باشم؟ من فقط این چند روز سرم خیلی شلوغ بود نتونستم به ولاگ کسی سر بزنم

مرسی ازینکه اومدی اتفاقا همین الان تو وبلاگت بودم. واسه من که نظراتو باز میکنه، نمیدونم مشکل از کجاست؟ شاید از دستگاهت باشه

حسن یکشنبه 9 آبان 1389 ساعت 11:11

خیلی جالب بود. از این مطالب بیشتر بذار.

من که ازین چیزا بلد نیستم، دوستان باید نظراشونو بفرستن من بزارم تو وبلاگ

نگین یکشنبه 9 آبان 1389 ساعت 00:57 http://www.aftabgardoon-negin.mihanblog.com

بیا پست جدیدمو بخون
اینم یه متن عارفانه
( فعلا از خاطره خبری نیست)

اومدم

نگین یکشنبه 9 آبان 1389 ساعت 00:53 http://www.aftabgardoon-negin.mihanblog.com

شعر نوشتنو خیلی دوست دارم
مثل تو که از عکاسی لذت میبری من هم از شعر نوشتن لذت میبرم
و به نظر من شعرها حرفای نگفته ،زیاد دارن
راستی این دعای فرج که بالای باکس نظرات گذاشتی خیلی زیباست
آفرین

دستت درد نکنه ازینکه کم حوصلگی منو واسه پست گذاشتنو پر میکنی
قابل شما رو نداره

نگین یکشنبه 9 آبان 1389 ساعت 00:49 http://www.aftabgardoon-negin.mihanblog.com

سلام
بچه ها راست میگن یه آپ جدید بذار
اینقدر هم نظرهای منو کپی پیست نکن
شوخی کردم هر کدوم رو که دوست داشتی بذار تو وبت

منم کلا با مطالب و شعرهایی که واسم میفرستی حال میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد