یـادش بـخـیـر

من ۳ سال خوابگاه بودم، توی بلوک 5. امسال واسه سال چهارم منو انداختن بلوک 6، با ورودی جدیدا    دیشب یه کاری تو بلوک 5 داشتم، از پله ها که میرفتم بالا به در و دیوار بلوک که چشمم افتاد دلم گرفت و یاد خاطرات 2، 3 سال پیشم افتادم. از در و دیوارش گرفته تا بچه هاش، همه و همه واسم خاطره بود و شد!! خدا میدونه تا به در و دیوار نگاه کردم غیر ارادی یه خاطره تصویری اومد تو ذهنم. خیلی خاطره دارم من، خیلی: 

از جشن تولدهایی که میگرفتیم، از آب بازی هایی که توی لاین میکردیم، از وقت هایی که با بچه ها میرفتیم دریا شنا، از وقت هایی که شبهای جمعه میرفتیم اتاق بچه ها سریال یوسف پیامبر رو نگاه میکردیم، از وقتی که با بچه های لاین میرفتیم فوتسال، از وقتی که با بهترین دوستای عمرم 2 سال هم اتاقی بودم، از وقتی که این هم اتاقی هامو از دست دادم، از وقت هایی که غروبهای پنج شنبه و جمعه با بچه هامون میرفتیم شهر دور میزدیم، از وقتی که با بچه ها میرفتیم ح.م.ا.م ، از وقتی که یکی از بچه ها روی شوخی که باهاش کردم سیمکارتمو تا دو روز نگه داشته بود، از وقت هایی که برق خوابگاه می رفت و با خوابگاه دخترا با نور موبایل و کاغذ آتیش زدن علامت میدادیم، از وقت هایی که برق میرفت و جلوی بلوک بزن و برقص و عربده کشی راه مینداختیم، از وقتی که سال 86 برف اومد و رفتیم و تا سر حد مرگ برف بازی کردیم 

 

 

 از وقتی که برف اومد و سر اون قضیه معروف ( ترکمنستان) گازمون قطع شد و چون هیچی نداشتیم تا خودمونو گرم کنیم با هیتر کرسی درست کردیم، از خاطرات فرجه های امتحانات، از بیدار موندن های بی دلیل شبانه، از خوابیدن تا لنگ ظهر و پیچوندن کلاسا، از استرس های شدید شب امتحان، از درس نخوندن های طول ترم وسگ دو زدن های شب امتحان و ... 

فقط میخواستم بگم که خیلی خیلی خیلی خاطرات به یادماندنی و شیرین از خوابگاه و دانشگاه دارم که اگه خدا بخواد کم کم واستون تعریف می کنم. خیلی ببخشید که سرتونو درد آوردم، اینو بدونید که دیگه نمی تونم اون خوشی های گذشتمو داشته باشم، به هیچ وجه..   

  

-------------------------------------------------------------------------------------------------------- 

اینم یه آهنگ عالی و کاملا احساسی از داریوش اقبالی: 

 

    رو به تو سجده می کنم، دری به کعبه باز نیست 

                                        بس که طواف کردمت ما را به حج نیاز نیست 

    به هر طرف نظر کنم، نماز من نماز نیست 

                                        مرا به بند میکشی ازین رهاترم کنید   

    زخم نمی زنی به من که مبتلاترم کنی 

                                        از همه توبه می کنم بلکه تو باورم کنی 

    قلب من از صدای تو چه عاشقانه کور شد 

                                        تمام پرسه های من کنار تو سرور شد 

    عذاب میکشم ولی عذاب من گناه نیست

                                        وقتی شکنجه گر تویی، شکنجه اشتباه نیست 

    قلب من از صدای تو چه عاشقانه کور شد 

                                        تمام پرسه های من کنار تو سرور شد  

    عذاب میکشم ولی عذاب من گناه نیست

                                        وقتی شکنجه گر تویی، شکنجه اشتباه نیست  

 

 این آهنگ پر از معنا و مفهومه و محرک من بود تا این درد و دلامو بگم..

   

نظرات 10 + ارسال نظر
آفتابگردون سه‌شنبه 10 اسفند 1389 ساعت 18:58

انقده دوست دارم خاطرات دانشگاهتو بخونم
جون من کم کم شروع کن به نوشتنشون
آخه من زیاد فوضول نیستم واسه همینم خاطراتم زیاد نیست
تو مدرسه بچه ها بهم میگفتن سوت و کور
از بس که ساکت بودم اسم ثابتم سوت و کور بود

چشششششششششششششششم، حتما
حالا دیگه من فضول شدم خانم سوت و کور؟! باز جای شکرش باقیه که الان از سوت و کوری به فضولی و شیطونی رسیدی

نگین پنج‌شنبه 29 مهر 1389 ساعت 01:42 http://www.aftabgardoon-negin.mihanblog.com

میشه فایل صوتی این آهنگ رو بذاری واسه دانلود؟

چشم، ایشالا تا سه چهار روز دیگه میزارم

ستوده دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 22:33 http://saba055.blogsky.com

من خیلی آهنگهای داریوش را دوست دام .
در واقع از قدیمی ها بیشتر از همه عاشق صدا وشعر های داریوشم .
ممنون

جدیدا شعرها و آهنگ هاش قشنگ شده

hb دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 13:21

واقعا یادش بخیر منم خیلی دلم واسه اون روزا تنگ شده
راستی گفتی سیمکارتتو دوستت واسه شوخی ورداشته بود!

تیکه میندازی؟! یعنی تو نمی شناسیش!

نیلوفر شنبه 17 مهر 1389 ساعت 13:21 http://Nilo0ofar.mihanblog.com

چه عکس باحالی!
همین خاطره هاست که واسه آدم میمونه دیگه!
این آهنگ داریوش هم مثل همه ی آهنگاش حرف نداره!!

نگین چهارشنبه 14 مهر 1389 ساعت 15:30 http://www.aftabgardoon-negin.mihanblog.com

سه باره سلام
این شعره خیلی زیباست
درد دل من و همه هم سن و سالای منو میگه .

با دقت اگه بهش گوش کنی داغونت میکنه ها!!

نگین چهارشنبه 14 مهر 1389 ساعت 15:27 http://www.aftabgardoon-negin.mihanblog.com

سلام
خوبی؟
خاطره بهترین بخش زندگی آدماست
بهترین بخشی که هیچ وقت از ذهنمون ژاک نخواهد شد و با یاد آوریش لحظات خوشی به روح و جسممون تقدیم میکنیم.
آژت خیلی جالب بود
این عکس خوابگاهته؟؟؟؟؟؟
برفش خیلی زیبات.
میرم پست بعدیتو بخونم.
فعلا بای

آره، عکس خوابگامونه. اون تهش دریاست

دارچین چهارشنبه 14 مهر 1389 ساعت 12:57 http://darcheen.blogfa.com

من عاشق خاطرات دانشگاهم حس دلتنگی شما رو درک می کنم هر چی دوره خودش رو داره حالا شما توی دانشگاه احساس غریبی می کنید چون دوستاتون دیگه نیستند با وجود اینکه هنوز توی همان دانشگاه هستید اما دیگه خاطرات قبل و روزهای قبل رو ندارید راستی بچه کجایی؟

ابوالفضل چهارشنبه 14 مهر 1389 ساعت 12:45 http://mosed.blogsky.com/

من که پرم از خاطرات دانشگاه
البته اون بخش شیطونی هاش از همه ماندگار تره
شعر قشنگی گذاشتی مرسی

خانم هویج چهارشنبه 14 مهر 1389 ساعت 12:28 http://hawijfamily.danagig.ir

خوش به حالت. من که هیچ خاطره ی خوبی از دانشگاهم ندارم. اینقدر ازش متنفرم که حتی نرفتم مدرکم رو بگیرم بعد از ۲ سال!

چرااااااا؟!! به خاطر من واسه گرفتن مدرکت برو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد