خداحافظی موقت

سلام به همه دوستای خوبم

من ی مدت نمیام نت، خیلی زودتر ازینا میخواستم بهتون بگم ولی فرصت نشد. الان که موقعیتش پیش اومده میگم که من اختمالا تا آواخر شهریور نمیام نت. میخوام ی خورده از دنیای مجازی فاصله بگیرم، خدارو شکر خوب تونستم باهاش کنار بیام.

دلم واسه همتون تنگ شده، شما هم ی نفس راحت از دست من بکشین..


              دوستون دارم..

4 اصل زندگی

از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا کردی؟

گفت: چهار اصل:
1-  دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم
2-  دانستم که خدا مرا می بیند پس حیا کردم
3-  دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم
4-  دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم

عکس نوشت: خدا بیامرزه

ماه رمضونم تموم شد..

انگار همین دیروز بود که ماه رمضون شروع شد. تو ی چشم بهم زدن تموم شد!! خیلی زود! این عمر ماست که مثه برق و باد داره میره و ما متوجه نیستیم.. کاش میتونستیم قدر لحظات عمرمونو بدونیم.. دوباره روز از نو و روزی از نو، گناه کردن دوباره شروع میشه. انگار فقط توی ماه رمضون نباید گناه کنیم! اصلا چرا باید آمار جرم و جنایت تو ماه رمضون انقدر بیاد پایین؟! چرا تو ماههای دیگه نباید اینجوری باشه؟! یعنی خلافکارا به خدا اعتقاد دارن؟ اگه اعتقاد دارن چرا بقیه سالو خلاف میکنن؟! هر چی فکر میکنم به نتیجه ای نمیرسم!
ی عده ای هستن تو مملکت که خیلی بی حیا هستن، خیلی.. تو ماه رمضون، تو روز روشن اونم در ملأعام روزه خواری میکنن! آدم انقدر بی حیا؟! جالبش اینجاس که وقتی بهشون اعتراض میکنی طلبکارم میشن! کم نداریم ازین آدما، ماشالا سال به سالم مردم بی دین تر و بی حیا ترمیشن! ی جایی چوب این کاراشونو میخورن..

شعرنوشت:
              یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
                                                                     از نقطه ای بترس که شیطانی ات کند

عکس نوشت: ورژنِ جدید قرآن به سر
 
                 

چـوپـان دروغـگـو

چوپان قصه ما دروغگو نبود،

 

 اوتنها بود،

 

وازفرط تنهایی فریاد گرگ سر می داد . . .

 

افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکرد،

 

و همه در پی گرگ بودند،

 

در این میان فقط گرگ فهمیدکه چوپان تنهاست..؟!

پ.ن: به امید آزادی قدس..

عکس نوشت: شب قدر، بیمارستان 5 آذر گرگان..

 
 

چه شمشیر زیبایی!

ی داستان قشنگ از امام علی که قابل تأمله:
جنگ سختی شروع شده بود. صدای به هم خوردن شمشیرها برای لحظه ای قطع نمی شد. سرداران و سربازان در سپاه تن به تن می جنگیدند. یک سپاه حق بود و دیگری باطل. ابری از غبار روی بیابان مثل چادری بزرگ سایه افکنده بود. اسب ها شیهه می کشیدند و دنبال هم می دویدند. در آن میان امام علی-ع- با شجاعت شمشیر می زد و گاه دور خودش می چرخید و حریف می طلبید. ناگهان دشمنی فریاد زد: ای علی، چه شمشیر زیبایی داری! کاش آن را به من می بخشیدی! و بلند خندید و سرش را به سویی دیگر چرخاند تا حریف پیدا کند که سایه ایی در پشت سرش دید. علی-ع- بود که به او لبخند می زد. امام شمشیر خود را در مقابل او گرفته بود و گفت: بگیر٬ این شمشیر را به تو بخشیدم!

مرد نزدیک بود از تعجب شاخ دربیاورد. رنگش پرید و عرق سردی بر پیشانی اش نشست. می دانست امام از روی دوستی شمشیرش را به سویش دراز کرده است. مرد عقب عقب رفت. امام هنوز لبخند می زد. مرد پرسید: از تو تعجب می کنم که می خواهی در چنین هنگامی شمشیرت را به من هدیه کنی!

علی-ع- گفت‌: مگر نه این است که تو دست خواهش به سوی من دراز کردی. از جوانمردی به دور دیدم که تو را محروم کنم!

مرد طاقت نیاورد و بی اختیار دوید و خودش را به پاهای علی انداخت. پاهایش را بوسید و با بغض گفت: من به دین شما ایمان آوردم. حتما دین شما است که خوبی را به شما یاد داده است. من بنده  چنین دینی هستم و مسلمان شد و سپس به سپاه امام علی پیوست.

ایام سوگواری امیرالمومنین علی بن ابیطالب -ع- رو به شما دوستای خوبم تسلیت میگم. تو این


شبا همدیگه رو فراموش نکنیم، از همتون التماس دعای فراوون دارم..

پاورپوینت

دوتا فایل پاورپوینت واستون گذاشتم، پیشنهاد میکنم حتما ببینید:


   مادر

 

 مادر 1



پ.ن: هندونه فروشای دوره گرد این دوره زمونه




سلام بر ابالفضل

ی بنده خدایی میگفت: وقتی که آب میخورین به امام حسین سلام میدین تو ماه رمضونم وقتی آب میبینین و نمیخورین به حضرت ابوالفضل سلام بدین. از حرفش خوشم اومد..

سفر به خیر

یادتونه این شعر شفیعی کدکنی رو؟ یادش بخیر، چه زود گذشت..


به کجا چنین شتابان؟

  گون از نسیم پرسید

- دل من گرفته زین جا
   هوس سفر نداری
      ز غبار این بیابان؟

- همه آرزویم اما
    چه کنم که بسته پایم.

به کجا چنین شتابان؟

- به هر آن کجا که باشد
     به جز این سرا، سرایم

- سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
     چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
          به شکوفه‌ها، به باران
               برسان سلام ما را

پ.ن 1: دوستای خوبم، خواهشا انقدر اصرار نکنین که آپ کردین، ی بار که گفتین کافیه، سر فرصت میام..

پ.ن 2:
عجب موتوری!!
                
 

متن جدید خوشامدگویی در هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران

با سلام و صلوات بر روح تمام مسافرین عزیز و با درود به وزیر محترم راه و ترابری ورود شما را به پروازلایتناهی هواپیمایی جمهوری اسلامی خوشامد می گوییم..


خداوندا مشیت خودت را در رسیدن و لقا بخود برما قرار داده و بر سرعت آن افزون کن.


مقصد ما به احتمال 99% بهشت موعود و احتمالا 1% مقصدی که بر روی بلیط درج شده می باشد.
خلبان پرواز مرحوم شهید کاپیتان بهشت زاده و گروه پروازی؛ سفری خوش برای شما آرزومند است.

لطفا به علامت نکشیدن سیگار اصلا توجه ننموده و آخرین سیگار زندگیتان را به خوشی دود نمایید.
بستن کمربندها اصلا ضروری نیست و کاملا بدرد نخور است.
در صورت بروز اشکال درسیستم هوای کابین ماسکهایی از بالای سر شما آویزان خواهند شد که شما قبل از آن رایحه ی خوش ملائک را احساس خواهید کرد. پرواز فاقد هر گونه گارد حفاظت بوده؛ بعلت ممنوعیت سِرو آب شنگولی، افرادی که خود کفا هستند آخرین استکان را بسلامتی سایر مسافرین بالا برن.
این هواپیما مربوط به هزاره دوم میلادی بوده و دارای دو درب اضطراری در جلو، دو در در کنارین و یک در در عقب

می باشد که چندین سال است اهرم های آن کار نمی کند.

ارتفاع پرواز به احتمال قریب به یقین تا آسمان هفتم بوده و هوای بهشت بسیار عالی می باشد.


سفر خوشی را برای شما آرزو مندم.


از اون جاییکه هیچ خارجی احمقی وجود نداره که من لازم باشه یه بار دیگه انگلیسی بلغور کنم، سرتونو درد نمیارم.

اگرم کسی هست که انقدر احمق بوده که لازم نیست بگم. فقط امیدوارم شامل مشیت الهی بشه

پ.ن: این پستو ی بار تو وب قبلیم گذاشتم ولی چون الان ی سری دوستای جدید اضافه شدن اینجا هم گذاشتم