مردی در کنار رودخانهای ایستاده بود.
ناگهان صدای فریادی را شنید و متوجه شد که کسی در حال غرق شدن است.
فوراً به آب پرید و او را نجات داد...
اما پیش از آن که نفسی تازه کند فریادهای دیگری را شنید و باز به آب پرید و دو نفر دیگر را نجات داد!
اما پیش از این که حالش جا بیاید صدای چهار نفر دیگر را که کمک میخواستند شنید ...!
او تمام روز را صرف نجات افرادی کرد که در چنگال امواج خروشان گرفتار شده بودند، غافل از این که چند قدمی بالاتر دیوانهای مردم را یکی یکی به رودخانه میانداخت...!
* پ. ن: خدایا کمکم کن.. الان بیشتر از هر موقع دیگه به کمکت احتیاج دارم..
چون یه سری از بچه ها با انگلیس مشکل داشتن یه تغییر کوچولو تو متن قبلی دادم یادم نبود که جای انگلیس بنویسم روباه پیر
الان دیگه فکر کنم کسی شکایتی نداشته باشه و از نظر من مقایسه کاملا به جا و خوبی باشه
در بورکینافاسو برای یک مقام دنبال فرد مناسب میگردند، در ایران برای یک فرد، دنبال مقام مناسب میگردند، و حتا در صورت لزوم یک مقام تازه ساخته میشود.
در بورکینافاسو کسی که کارمند ساده است، سه سال بعد ممکن است مدیر شود. در ایران کسی که کارمند ساده است، سه سال بعد هنوز کارمند ساده است، ولی در این مدت سه بار رئیساش عوض شده.
در بورکینافاسو کسی که خیلی دانش و تجربه داشته باشد و بخواهند از او بیشترین استفاده را ببرند، به سمت مشاوری گماشته میشود. در ایران کسی که نخواهند ازش استفاده کنند، مشاور میشود.
در بورکینافاسو اگر کسی از کار برکنار بشود، عذرخواهی میکند و حتا ممکن است محاکمه شود. در ایران بعد از برکناری، طی مراسم باشکوهی از فرد تقدیر شده و وی را به مدیریت جای دیگری میگمارند.
در بورکینافاسو مدیران یک اداره کارشان را به صورت گروهی انجام میدهند، اما مستقل از هم استخدام شده یا برکنار میشوند. اما در ایران افراد به صورت گروهی از یک اداره به اداره دیگر جا به جا میشوند، ولی در حین کار هیچ نوع هماهنگی ندارند.
در بورکینافاسو برای استخدام یک رئیس دانشگاه، مثل بقیه مشاغل، در روزنامهها آگهی چاپ میکنند، از بین درخواستهای رسیده با برخی مصاحبه میکنند و سرانجام یکی را انتخاب میکنند. در ایران، برای انتخاب رئیس به افراد مورد نظر تلفن میکنند!
در بورکینافاسو معمولاً زمان پایان کار یک رئیس و شروع کار نفر بعدی از ماهها قبل مشخص است. در ایران، یک رئیس ممکن است خبر برکناریاش را همان روز بشنود!
در بورکینافاسو، همه میدانند درآمد قانونی یک رئیس دانشگاه زیاد است، ولی در ایران مدیران و روسا انسانهای سادهزیستی هستند که درآمدشان به کسی ربطی ندارد.
در بورکینافاسو، شما استاد و رئیس دانشکده را به اسم کوچک صدا میزنید، در ایران استاد را با لقبهایش صدا میزنید و رئیس را صدا نمیزنید، چون به شما وقت ملاقات نمیدهد.
در بورکینافاسو سابقه کار کافی برای تصدی یک مقام لازم است، در ایران مورد اعتماد بودن کفایت میکند.
نتیجه گیری اخلاقی: در ایران بعضی آدمها خیلی مهم اند، چیز دیگری مهم نیست.
تنها یک نفر مرا فهمید و آن هم هیچوقت نفهمید..
آفتابگردون نوشت:
اما بعضی وقتا صدای گریه،خیلی از حرفای نگفته ای که شاید نتونی بگی رو آشکار میکنه