نه در کوچه ی بنی هاشم
برای غریبی ات اشکی بریزم
وَ نه حتی
بر دیوار پهلو شکسته ی باغ فدک
بوسه ای بنویسم
تنها به من اجازه داده اند
به سنگ های بی روح بقیع خیره شوم
وَ بر مزار پنهان شده ات
این وسط مشاور یهودی شاه "مردخای" برادر زاده ی
خودش "هاداسا" رو قاطی کاندیداها میزاره، از طرفی هاداسا تابلو اسم یهودی
بوده واسه همین اسمش رو عوض میکنه و میذاره "استر" و ازش میخواد که
هویتش رو مخفی کنه که نفهمن یهودیه!
خشایارشاه یه عادتی داشته همیشه شبا قبل از خواب باید
واسش قصه میگفتن تا بخوابه!!! این مردخای هم زرنگی میکنه و استر رو شبا میفرستاده
پشت پنجره اتاق خشایار شاه که واسش قصه بگه و اینجوری میشه که خشایار شاه شرطی
میشه و روزی که میخواسته دختری رو به همسری انتخاب کنه وقتی صدای استر رو میشنوه
ازش خوشش میاد و اونو به عنوان ملکه انتخاب میکنه!!!
"هامان" وزیر با کفایت دربار کم کم به
استر و روابط مشکوکش با مردخای شک میکنه و میفهمه که استر یهودی هستش و قصد خیانت
به مملکت رو داره و سعی میکنه پادشاه رو مطلع کنه اما مردخای و استر یه شب حسابی به
خشایارشاه مشروب میدن و در حالی که حسابی مست بوده حکم قتل هامان و 70 هزار
ایرانی رو به امضای شاه میرسونن و در روز سیزده فروردین 70 هزار ایرانی تو خونه
هاشون کشته میشن!! واسه اینه که ما ایرانی ها 13 فروردین رو نحس میدونیم و از خونه
بیرون میریم!!!!
چند روزه دارم به این فکر میکنم که واسه آخرین آپ سال 90 چی بنویسم اینجا! هنوزم که هنوزه به نتیجه ای نرسیدم، تصمیم گرفتم هرچی اومد به ذهنم اینجا بنویسم.
سال 90 هم با همه خوبیها و خوشیهاش تموم شد؛ هرکسی تو زندگیش ی فراز و نشیب هایی داره اتفاقای خوب و بد تو زندگی واسش میفته. منم ازین قاعده مستثنی نبودم؛ هم بهم بد گذشت ی مواقعی و هم خبرای خوب شنیدم.. بهترین اتفاقی که امسال واسم افتاد تولد امیرعلی کوچولو تو شهریور ماه بود الان 6 ماه ازون اتفاق میگذره و روز به روز بزرگتر و دوس داشتنی تر میشه.. خبر خوش بعدی مربوط میشه به خوش شانسی من که اسمم واسه عمره دانشجویی دراومد و قراره که 27 فروردین اعزام بشیم
بعد از این 2تا بهترین خاطرم مربوط میشه به برد تاریخی پرسپولیس تو داربی 71، هت تریکی که واسه همیشه تو ذهن ما پرسپولیسیا میمونه
درسته که تو سال 90 اتفاقای بدم واسم افتاده ولی بیشتر واسم خوش یمن بوده تا بدیمن. 91 هم هنوز نیومده خوش یمنی خودشو نشون داد بهم
کمتر از 9 ساعت دیگه به لحظه سال تحویل نمونده، دوباره روز از نو و روزی از نو میشه.. ی توصیه دارم براتون: اگه تا الان روی خوش زندگی رو ندیدین بیایین همه اینا رو فراموش کنین و دوباره از نو شروع کنین. مطمئن باشین که زندگی بهتون لبخند میزنه و به کامتون شیرین میشه..
امیدوارم سال 91 سال خوبی براتون باشه و با سالهای قبلتون فرق داشته باشه..
دوست ندارم مثل همه از خدا بخوام که توی زندگی هیچ غمی نباشه
چرا که شادیها در کنار غمهاست که معنا پیدا میکنه و زیبا میشه
تنها از خدا میخوام قدرتِ درکِ حضورش رو توی لحظه های زندگی به همه ی مخلوقاتش عطا کنه
که اون وقته که هیچ مشکلی توان شکستن ما رو نداره..
چند روز دیگه بیشتر به آخر سال نمونده! سال 90 هم تو ی چشم به هم زدن تموم شد..
لحظه به لحظه داریم به سال جدید خورشیدی نزدیک میشیم، به نظرم علاوه بر خونه تکونی که لازمه به ی خونه تکونی اساسی برای دل خودمون هم نیاز داریم..
بیاییم واسه سال جدید ی تغییر و تحولی تو خودمون ایجاد کنیم، سعی کنیم کمتر دیگرانو برنجونیم و بیشتر خودمونو تو دل دیگران جا کنیم. واسه سال جدیدمون برنامه ریزی کنیم( این ی مورد رو خودمم تا حالا نتونستم تو زندگیم انجام بدم!)
ی سوال: سال 90 برای شما چه جوری بود؟ سال 91 رو چه جور پیش بینی میکنین؟