یادتونه این شعر شفیعی کدکنی رو؟ یادش بخیر، چه زود گذشت..
به کجا چنین شتابان؟
گون
از نسیم پرسید
- دل من گرفته زین جا
هوس
سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
- همه آرزویم اما
چه
کنم که بسته پایم.
به کجا چنین شتابان؟
من شیفته ی این شعرم

راستی این موتوریا کیان؟! چقد باحالن!
این عکس اینترنتیه، خیالت راحت، من نیستم
عجب عکسی ..........
چه رود گذشت
پارسال بود که معلمم داشت معنی و آرایه های این شعرو ازم میبرسید
موتوره خیلی باحال بود
یادش بخیر..
آفرین مقداد


شعرای قشنگی میذاری...
منم که رفتم تو دبیرستان
راستی این قالبتم خوبه
کلا قالبای رمضان قشنگ تر از بقیشونه ها
خواهش آجی
واقعا یادش بخیر، چه دورانی بود
قالبش خیلی قشنگ و دوس داشتنیه
نخیر استاد از ابتدا همین تخلص رو داشتند
حالا چرا میزنی؟! بداخلاق):
oh my god!0
oh, shit

استاد شفیعی کدکدنی(م سرشک) شاعری توانمند و عطارشناسی قابل هستن.خدا حفظشون کنه.
کار خلاقانه ای اون دو تا انجام دادن
م سرشک تخلص جدیدشه؟ تا حالا نشنیده بودم
از قدیم گفتن هنر نزد ایرانیان است و بس
اون ایده رو عملی نکنم بهتره
این چه حرفیه! دوران نقاهت بودم داداش. سرمم شلوغ نیس...
هرکار داری بهم بگو خب؟ نگی ناراحت میشم!
باشه، ازین به بعد
من که خبرت نکردم بازم اومدی ... معلومه وقت گذاشتی پس...

خوبه
مرسی
راستی میتونم لینکت کنم؟
خواهش
چرا نمیتونی! منم لینکت کردم
چه باحال
