
پسر گرسنه اش است، شتابان به طرف یخچال می رود
در یخچال را باز می کند
عرق شرم بر پیشانی پدر می نشیند
پسرک این را می داند؛
دست می برد بطری آب را برمی دارد
کمی آب در لیوان می ریزد
صدایش را بلند میکند: "چقدر تشنه بودم"
پدر این را می داند پسر کوچولواَش چقدر بزرگ شده است..
اون بزرگ شده و من هنوز از پس بزرگ شدنم برنیومدم
...
خیلی یم بزرگ شده
کاش داداش منم بزرگ میشد
یعنی داداشت آبروریزی میکنه؟!
چه پسری
چه تاج سری
یعنی هنوز از این پسرا پیدا میشه
چرا پیدا نشه!
تو هم به چی گیر دادیا!
so nice
I'm window
سلام.
زیبا بودش و متاثر کننده ...
سلام دوست من
سلام دوست گلم ، این کد بنر ما رو تو تنظیمات وبت قرار بده ،بعد بهم بگو تا به صورت ستاره دار بلینکمت.
<body>
<center>
<a target="_blank" href="http://www.andam-mr.ir"><img title=""
border="0" src="http://151.0.img98.net/out.php/i348107_andam1.gif"></a></p>
</center>
</body>
ما رو چه به پرورش اموات؟