13 در به در!

در مورد 13 بدر داستانای مختلفی شنیدم که بعضیاشون مربوطه و بعضیاشون نامربوط. این داستانو سال قبل یکی از دوستان واسم ایمیل کرده؛ داستان تلخیه:

در سالهای دورِ دور خشایارشاه تصمیم داشته به یونان حمله کنه ولی همسرش "وَشتی" با این جنگ مخالفت میکرده و اینطوری میشه که خشایارشاه از زنش جدا میشه!! و از اونجایی که نمیشه شاه مملکت عذب بمونه! دستور میده زیباترین دختران شهر رو جمع کنن بیارن تا یکیشون رو به همسری انتخاب کنه!

این وسط مشاور یهودی شاه "مردخای" برادر زاده ی خودش "هاداسا" رو قاطی کاندیداها میزاره، از طرفی هاداسا تابلو اسم یهودی بوده واسه همین اسمش رو عوض میکنه و میذاره "استر" و ازش میخواد که هویتش رو مخفی کنه که نفهمن یهودیه!
خشایارشاه یه عادتی داشته همیشه شبا قبل از خواب باید واسش قصه میگفتن تا بخوابه!!! این مردخای هم زرنگی میکنه و استر رو شبا میفرستاده پشت پنجره اتاق خشایار شاه که واسش قصه بگه و اینجوری میشه که خشایار شاه شرطی میشه و روزی که میخواسته دختری رو به همسری انتخاب کنه وقتی صدای استر رو میشنوه ازش خوشش میاد و اونو به عنوان ملکه انتخاب میکنه!!!
"
هامان" وزیر با کفایت دربار کم کم به استر و روابط مشکوکش با مردخای شک میکنه و میفهمه که استر یهودی هستش و قصد خیانت به مملکت رو داره و سعی میکنه پادشاه رو مطلع کنه اما مردخای و استر یه شب حسابی به خشایارشاه مشروب میدن و در حالی که حسابی مست بوده حکم قتل هامان و 70 هزار ایرانی رو به امضای شاه میرسونن و در روز سیزده فروردین 70 هزار ایرانی تو خونه هاشون کشته میشن!! واسه اینه که ما ایرانی ها 13 فروردین رو نحس میدونیم و از خونه بیرون میریم!!!!


*پ.ن 1: این داستانی بود که من شنیدم، اگه اشتباه گفتن بگین
**پ.ن 2: امروز روز طبیعته، خواهشا اگه فردا رفتین تو طبیعت آشغال نریزین و نزارین دیگران هم این کارو بکنن. امیدوارم که 13 بدر بهتون خوش بگذره؛ ما که واسه فردا ی برنامه حسابی داریم..
***پ.ن 3: هم قالب وبلاگ و هم قالب نظرات وبلاگ عوض شد. اینجا کاملا دموکراسی برقراره

نظرات 25 + ارسال نظر
مهسا سه‌شنبه 15 فروردین 1391 ساعت 15:43 http://deleasemooni.blogsky.com

جالب بود
تا حالا نشنیده بودمش

ر ف ی ق سه‌شنبه 15 فروردین 1391 ساعت 12:26 http://khoneyekhiyali.blogsky.com

سلام بر مقدا عزیز
آمدم تا بگویی غبار باران را با چه رنگی گل نم می زنی !!؟
دور بودن از تو امانم را بریده بود

به به، سلام بر رفیق غائب از نظرها
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا عاقل کند کاری که بازآید به کنعان مخور غم گذشته:))

مهرنوش دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 22:14 http://tameshki.com

اینکه قالبت و عوض کردی چ ربطی به دموکراسی داره ؟؟؟؟؟



نه .. من ناراحت نشدم ..
خیالت راحت ..

ربط داره دیگه، چون قبلش نظرسنجی گذاشته بودم;)

گندم دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 20:05

واو چه قالب نظراتت خوشگل شده

قالب وبم چی؟
مرسی، چشات قشنگ میبینن;)

فروغ خاموش دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 15:00

چشم

نازنین زینب دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 11:51 http://zendegikon.blogsky.com

راستی چرا باز رمزتو عوض کردی؟

واسه احتیاط

نازنین زینب دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 11:49 http://zendegikon.blogsky.com

داستان جالبی بود تا حالا نشنیده بودم
13بدر خوش گذشت؟!
ما که هیچ جا نرفتیم

این داستان واقعیه ولی اینکه مربوط به روز 13 فروردین باشه تردید هست. قراره درستشو بعدا بزارم اینجا.
جای دوستان خالی، به ما خیلی خوش گذشت و کلی هم حال کردیم;)

امید دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 09:23 http://garmak.blogsky.com/

یه جوری راست میگن نحسه

چون هر جور میخام بگم خوش گذشت می بینم نه خیلی هم خوش نبود ناخوشی هم زیاد داشت

ولی واسه من که روز خیلی خیلی خوبی بود و خیلی هم خوش گذشت:)

سینا دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 00:52 http://omide-ma.blogsky.com

خوشحالم که منو شناختی.ازون جائیکه جنبه ی مخالفت و انتقاد رو داری من نظراتم رو مطرح می کنم.

شما کلا راحت باش

فروغ خاموش یکشنبه 13 فروردین 1391 ساعت 23:23 http://www.fk.persianblog.ir

درووود
من هم نمیدونم این راست باشه یا نه.ولی حرف آقا سینا رو تایید میکنم چون من هم شنیدم.
و قالب وبلاگ و قالب نظرات جفتش الان خیلی عالیه و خیلی بهتره قبلیه!!
کاش تو رئیس جمهور میشدی با این دموکراسی عالی ای که برقرار میکنی!!

درود
من هنوز واقعیتشو نمیدونم ولی به احتمال زیاد همینه
قیافه من به ریاست جمهوری میخوره آخه؟:) هروقت میای اینجا ی نگاهی هم به نظرسنجی بنداز شاید عوض شده باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد