کیسه چـای

کیسه ی کوچک چای تمام عمر دلباخته ی لیوان شد


ولی هر بار که حرف دلش را می زد صدایش توی آب جوش می سوخت .


کیسه ی کوچک چای با یک تکه نخ رفت ته لیوان


حرف دلش را آهسته گفت...


لیوان سرخ شد

حرف دلش را اهسته گفت ...

           

لیوان سرخ شد                             

نظرات 23 + ارسال نظر
احسان دوشنبه 6 تیر 1390 ساعت 10:35 http://ehsanparvin.blogfa.com

و چای در حضور لیوان فنا شد....

پارمیس دوشنبه 6 تیر 1390 ساعت 09:14 http://taninetanhaii.blogfa.com

سلام؛
ببخش واقعاً
من از پنجشنبه تا همین دیشب تهران نبودم. اتفاقا از یه ساعت دیگه تا شنبه هم تهران نیستم!!!

خیلی تشبیه قشنگی بود. اگه کار خودته ایوالله!

سلام
یعنی چی اونوقت! کجایی خب! داری نقشه توطئه علیه کشورو میکشی؟!

مهتاب دوشنبه 6 تیر 1390 ساعت 09:08 http://mylog-mahtab.blogfa.com

سلام عزیزم...!
منظورت از الهه لطیفه است ؟

خیلی ممنون بله خدا رو شکر خیلی بهترم ...!

از شما هم ممنونم که دعام کردین...امیدوارم بتونم جبران کنم !

وبلاگ جالبی دارین مخصوصا عکس این فنجان چای...یهو دلم کشید

موفق باشی عزیز !

یا حق

سلام
آخ ببخشید، اشتباه تایپی بود خواهش میکنم، احتیاجی به جبران نیست نظر لطفته، ممنونم ازت

دختر مردابی دوشنبه 6 تیر 1390 ساعت 08:48 http://www.mianboribedaria.blogsky.com

سلام مقداد جان
عالی بود خیلی به دلم نشست
قشنگ ترین تعبیر ممکن از ساده ترین اتفاقی که ممکنه دور و برمون بیفته

سلام به دختر انزلی چی
مرسی سمیه جان

خانم هویج یکشنبه 5 تیر 1390 ساعت 20:51 http://hawijfamily.com

چه تعبیر قشنگی

وااااااااااای، هویج خانم اومده همه با هم دست و هورا دیگه مارو تحویل نمیگیریا!

سارا یکشنبه 5 تیر 1390 ساعت 20:15 http://www.khodamodelam-sara.blogfa.com

دبدون دعوت اومدم میبینم که فریناز خانوم جای مارو گرفتن و اول شدن مبــــــــــارکه
آخی کیسه چای حیوونکی مث من بوده که

تو مگه دعوتم میخای؟! فریناز الان داره واسه مسابقات المپیک لندن آماده میشه، اینم تمریناتشه آجی فریناز بیا و جواب بده یعنی تو مثه کیسه چای میمونی؟! به قیافت نمیخوره ها

۲۶۲ یکشنبه 5 تیر 1390 ساعت 20:11 http://www.halaharchi-262.blogfa.com

رفته بودم گل بچینم شهرداری گرقتم
بیچاره کیسه چاییه بعدشم میندازیمش دور
من بازم آپم

از کی تا حالا شهرداری آدم دستگیر میکنه؟! نکنه گشت امنیت اخلاقی باغچه بوده!
خب نندازیمش دور چیکارش کنیم!

الهه ناز یکشنبه 5 تیر 1390 ساعت 15:29 http://www.e-love-e.com

سلام..ممنون که بهم سر زدی...من و دوستام یه اکیپ بودیم..فوق العاده شیطون...ولی پاشید از هم..من لینکت کردم دوس داشتی توام منو بلینک..آپم بدو بیاااااااااا

سلام.. خواهش میشه، راستش وبلاگ تورو آلبالو بهم معرفی کرد
لینک شدی

نگین یکشنبه 5 تیر 1390 ساعت 12:57 http://www.mininak.blogsky.com

آخیالهی ...

ر ف ی ق یکشنبه 5 تیر 1390 ساعت 10:42 http://www.khoneyekhiyali.blogsky.com

چشم های اشکی شبنم دل به باغچه سپرده بودند اما دیوارای سنگیه باغ دل به پیچکا سپردن و این چنین بود که صدای چکه چکه ریختن شبنم ها را نمی شنیدند
و شاید گناه شبنم ها این بود که تکه نخی برای بالا رفتن از دیوار نداشتند

خیلی مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد