اواخر که قصد رفتن داشتم خیلی از خاطرات دوران بچگیام میومد تو ذهنم، بعضیاشون خیلی قدیمی بودن، واسه خودمم عجیب بود که اینهمه خاطره هر روز داره یادم میاد!!
وقتی رفتم حرفای زیادی بود که میخواستم بزنم، ولی که حالا که برگشتم انگار از خجالت نمیخوان زده بشن!!
همیشه وقت رفتن
تازه میفهمی چقدر حرف برای گفتن داشتی...
+ خوشحالم که برگشتی
چه سریه که همیشه اونموقع که باید حرفت بیاد نمیاد!!
+ منم خوشحالم که اینجا میبینمت، امیدوارم خوب باشی ;)
نازنین فارسیش قشنگ تره ها! همون که انگلیسی نوشتی ;)
سلام مشدی



رسیدن به خیر
منم حرف زیاد دارم باهات بزنم
سلام از ما
مشدی؟؟ بنده به شدت تکذیب میکنم چون هنوز قسمت نشده برم!
نه به اون آیکون عصبانیت نه به این آیکونای مهربون شدنت! چون مهربونیات بیشتر از عصبیته پس نتیجه میگیریم که حرفایی که قراره بزنه خوبه :)
ما خیلی وقته که میخواییم حرف بزنیم ولی قرار نیس مثه اینکه!
چشم...
قالب جدید مبارک...
جغده؟!
شامم میمونی؟


خواهش میشه، فک کنم کرکس باشه
سلام برادر...

خوش اومدی...
آمد و شُدت زیاد شده هااااااااااا....تو خوبی آیا ؟!
سلام، میگی برادر یاد زمان جنگ میفتم:) اون قدیما همه برادر بودنا :))
مسأله امنیتیه، برای حفظ جون وبلاگمه :) ماهم خوبیم آیا، شما هم آیا؟ ;)
سلام..ایول..اومدی؟؟..تند تند میومدم ببینم اومدی یا نه؟
سلام، ایول از خودته :)
میگم یکی همش میومد زنگ میزد فرار میکرد، پس تو بودی؟ :) تصویری نصب کردم، جرأت داری زنگ بزن فرار کن، دخلت اومده ;)
سلام...
سلام از ما، چرا دم در واستادی؟ بفرما تو
اولم شدیم رفت

کسی یم به رو خودش نمیاره
چه پرنده ی بامزه ای
چیه اسمش؟
کجا رفت؟؟ :) من به روی خودش آوردم :))
نمیدونم، بزار فردا که دیدمش ازش میپرسم :)
خجالت نداره که
یه کم بهشون بخندی دوباره میان
تعریف کن ببینیم این مرد شمالی چطوریا بوده تو کودکی؟
مث الان شیطون بوده یا نه؟
مگه جوکن که بهشون بخندم!
تا اونجایی که یادمه از دوران مدرسه تا حالا تیکه بنداز کلاسم ;) چه دعواهایی که نکردم، چه جوکایی که نمیگفتیم سر کلاس :)