یادته؟

زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت. 

    

شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و فنجانی قهوه‌ می‌‌نوشید پیدا کرد ...                               

در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد پرسید : چی‌ شده عزیزم این موقع شب اینجا نشستی؟!                                 
شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت: هیچی‌ فقط اون وقتها رو به یاد میارم،  ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات کرده بودیم ، یادته...؟! زن که حسابی‌ تحت تاثیر قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد و گفت : آره یادمه ...                                 
شوهرش ادامه داد : یادته پدرت که فکر می کردیم مسافرته ما رو توی اتاقت غافلگیر کرد ؟!

زن در حالی‌ که روی صندلی‌ کنار شوهرش می نشست گفت : آره یادمه، انگار دیروز بود!                                   
مرد بغضش را قورت داد و ادامه داد : یادته پدرت تفنگ رو به سمت من نشونه گرفت و گفت: یا با دختر من ازدواج میکنی‌ یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان آب خنک بخوری ؟!
زن گفت : آره عزیزم اون هم یادمه و یک ساعت بعدش که رفتیم محضر و...!   
مرد نتوانست جلوی گریه اش را بگیرد و گفت: اگه رفته بودم زندان امروز آزاد می شدم
!


پ.ن: بدون شرح!

  

        

نظرات 43 + ارسال نظر
نیلوفر سه‌شنبه 18 مرداد 1390 ساعت 09:13 http://Nilo0ofar.mihanblog.com


باحال بود

گل مریم دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 23:47

سلام
داستان جالبی بود! بسی لذت بردیم
و اما این عکسه... خیلی پیر مرد با مزه ایه

سلام
خواهش میشه

آذین دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 23:46 http://www.fulloflife.blogfa.com

مقداااااااااااد بیا این رمزو بردار بچه مردم گناه داره لو رفت که
میگما خوب این پیرمرده ندیدست بیچاره از اینجور آدما اطرافمون زیادن ندیدی تا یه دوربین میبینن یه کاری میکنن که بیافتن توی عکس و اونوقت پخششون کنن! یعنی چی اینکارا!!

برداشتم خب، تو مگه چیزی دیدی؟!
بنده خدا ذوق داشته، گناه داره بیچاره مثه آقا دوربینی معروف تو تلویزیون

♂♀دردسر بزرگ♂♀ دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 23:11 http://WWW.reyhane-elahe.blogfa.com

من هرکاری کردم نتونسم خصوصی بزنم خودت بعد ازاینکه رمزوو دیدی پاک کن نظروووووووووو....زووووووووووووووووود

فکر کنم همه دیدن خب تماس با منو میزدی خصوصی میدادی

بیتا دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 23:07

این سید رو هم بسی دوست می دارم

عشق دوربینه ها

بیتا دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 23:05

سلام

قبول باشه نماز روزه هاتون بسی

جالب بود طفلکی آقاهه معلوم نیست چی کشیده

شاد باشید وموفق

سلام مهندس خانم. مرسی، همچنین

ریحانه دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 23:04 http://www.sun-girl73.blogfa.com

واااااااااااااای خیلی باحااال بود...
خیلی خندیدم....

تکراری بود !!!

ولی مردونه تا آخرش خوندم!!!

داستانش خیلی باحالهههههههههههدمت گرم داداش

عکس اون پیرمرده هم که دیگه آخرش بوداااااااااااااا

دست شما درد نکنه بازم دست شما درد نکنه
خواهش، باحالی از خودته

top700 دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 16:24 http://www.top700co.tk

۷۸۴۶۵۴۹بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://www.top700co.tk

خدا همین نزدیکی هاست دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 16:07 http://kumail.blogsky.com

بابا ایول

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد