۵ شنبه هفته ای که گذشت رفته بودم تهران، عروسی دختر خالم. در واقع من از آخرین نفرات فامیل بودم که رسیدم. عروسی جمعه شب تو خیابان ولیعصر بود. از چند هفته قبل شایدم چند ماه قبل عروس و داماد دنبال کارهای عروسی بودن. بیچاره ها همه کارها رو خودشون انجام دادن! خلاصه اینکه روز موعود فرا رسید. عروس ساعت 5/6 صبح!! وقت آرایشگاه داشت که حول و حوش 5/5 از خونه زد بیرون.من اون لحظه بیدار بودم و داشتم واسه نماز آماده میشدم که موقع رفتن با خنده یه جمله بهم گفت و رفت: "سر نمازت مارو هم دعا کن" وقتی این جمله رو گفت یه بغضی اومد تو گلوم!!
نمازمو خوندمو اتفاقا واسش آرزوی خوشبختی کردم.
گذشت و تا رسید به بعدازظهر روز جمعه، که داشتم خودمو واسه عروسی آماده میکردم. سعی کردم بهترین تیپمو واسه عروسی دختر خالم بزنم چون یه حس رفاقت خاصی به دختر خالم دارم. رفتیم تالار، ما که رسیدیم خیلی شلوغ نشده بود. کم کم مراسم شروع شد و خواننده میکروفون رو گرفت دستشو تا 2 ساعت بدون وقفه خوند!!!
خدا خیرش آهنگ تموم نشده میرفت سر وقت آهنگ بعدی!کم کم جمعیت اومدن و ریختن وسط و دِ برقص.
پسر خاله ما هم اون وسط آمار میداد؛ میرفت آدمارو شناسایی میکرد بعدش به فک و فامیلا گِرا میداد که ببرنش وسط برقصه!
چشمتون روز بد نبینه بالاخره منم شکار کرد و علامت داد که بیان و منو ببرن وسط. هر کاری کردیم که نریم، نشد که نشد
ما رو بردن انداختن وسط و مواظب بودن که دَر نَرم. این سری اول بود. سری دوم هم دوباره شکارمون کردن!! وقتی فهمیدم دارن میان سمت من پریدم تو دستشویی!! یه خورده خودمو مشغول کردم. چشمتون روز بد نبینه تا از دستشویی اومدم بیرون دیدم پسر خالم دم درِ دستشویی منتظر تا من بیام بیرون
خلاصه اینکه دوباره مارو برد وسط. یه خورده جلو داماد دست و پامو این ور و اون ور کردم که دارم میرقصم.
بعدش اومدم کنار و شروع کردم به دست زدن. بالاخره یارو راضی شد میکروفونو از تو دهنش بیاره بیرون! یه خورده که گذشت شام آوردن؛ شوید باقالی پلو با مرغ و مرغ با زرشک پلو ( درسته، مرغ با زرشک پلو) شامو که خوردیم یه 10، 15 دقیقه بعدش دنبال عروس و داماد راه افتادیم تو خیابونا. داماد تخته گاز کرد و همه رو پیچوند
البت ما باهاشون بودیم تا رسیدیم به خونه عروس و داماد. اصل ماجرا ازین جا شروع میشه: بزن و بکوب و رقص مختلط!!! نزدیک 1 ساعت برادران و خواهران مومن اینجا مشغول بودن با این تفاوت که تو تالار مردانه و زنانه جدا بود ولی اینجا مختلط مختلط! واسه اونا چیز خیلی غیر عادی به نظر نمی رسید
با هر باسی که آهنگ داشت قلب منم به صورت " دوبس دوبس " میزد و گوش منم صدای پُتک می اومد توش!! سر و صدای وحشتناکی داشت!
خدا به خیر گذروند که زنده ازونجا اومدیم بیرون!! جدای از اینکه کلی گناه کردم ولی خدا وکیلی خیلی بهم خوش گذشت هیچ عروسی توی عمرم اینقده بهم خوش نگذشته بود.
یه چیز دیگه هم میخواستم بگم، خواهشاًً برداشت منفی نکنین:
من یه حس خاصی نسبت به این دختر خالم داشتم و دارم و یه جورایی بعد عروسیش ناراحت شدم که عروسی کرده!! اتفاقا شب قبل عروسی عکسای بچگی مونو نگاه کردم و کمی تا حدودی حسرت خوردم..
× پ. ن: کاش ما آدما هیچ وقت بزرگ نمی شدیم تا خیلی چیزها رو نبینیم، ای کاش ما آدما همه چیز رو به بی خیالی طی می کردیم، اصلاً ای کاش ما آدما به دنیا نمیومدیم..
بابا دلشکسته عاشق....خجالت نمی کشی ...واقعا که... نظر داری به دختر خالت
آقا دیدی برداشت منفی نکردم
عجب شب پراز شوری داشتید ...خیلی وقته دلم هوای یه عروسی کرده ایشالله عروسی خودت...منظورم چندباره هست ها یکی که کافی نیست
وقتی میگم برداشت منفی نکنین منظورم همین نظریه که دادی
من فقط گفتم حس رفاقت نسبت به دختر خالم دارم، همین.
سلام من عکست رو درست حدس زده بودم ی بار هم برات نوشتم همون لباس صورتی توی عکس وسطی ولی فکر کنم کامنتم ارسال نشد. به هر حال موفق باشی
نه ارسال نشد
من از عروسی و رقص و اینا خوشم نمیاد.اگه دست خودم باشه نه عزا میرم ونه عروسی.حیف که دست خودم نیس.
در مورد دختر خاله جونت هم هیچ برداشتی نکردم. احتمالا آقای هویج خیلی درکت کنه!!
راستی حالا چرا مرغ با زرشک پلو و زرشک پلو با مرغ نه؟؟
من هم به جاش هم از عروسی خوشم میاد هم از عزا. گفتم مرغ با زرشک پلوِِ چون یه ذره پلو بود با یه عالمه مرغ!!!!!
ایشالا که خوشبخت شن
سلام داداش مقداد


ایشالا عروسیه خودت
صدای دوبس دوبسشم تا ۸ تا وبلاگ اون ورتر اومد
خوشحالم که بت خوش گذشته! ایشالا همیشه به شادی و عروسی
خیلی ممنون
داداش مقداد دفعه بعد اگر حرف دوستان سنگین بود حذفش کن
ما دلخور نمیشیم
دوستان برای ما دوستان هستند و خاطرشان عزیزه
از بنده معـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــذرت
نظرت در مورد کروبی رو تصحیح کردم(راستش من فرق این دو تا رو نمی دونم!)
توی شعرم که خودت میدونی......
توی اتاق هم خودت خواهی فهمید......!!!!!!!!!!!
تو اتاق چه خبره مگه!!!!!!!!!!!!!!!! من دیگه اتاق نمیام
مقداد جان قسمت شما جای دیگرست
شاید بهترشو برات خدا کنار گذاشته
یه مثل چینی میگه
دنبال اتوبوس ندو بزودی یکی دیگه میرسه
مبارک باشه! ایشالا عروسی شما!
۳ بار مرسی
سلام و تبریک بابت عروستون
ای ول توام عین منی توی عروسی که باشی میخوای از رقصیدن دربری منم تو عروسیا باه زور اگه بتونن یه 2 3 دقیقه ای وسط بندازن.
فکر کنم دست که بهت بزنن قفل میکنی!!