امروز بعدازظهر یعنی یکشنبه، رفتیم روستامون. فکر کن ساعت 2 بعدازظهر توی اون گرما رفتیم هندونه چینی!! آخه یکی نیست بهت بگه پسر خوب اون موقع روز وقت بیرون رفتنه!! هیچی دیگه، رفتیم سر زمین منو بگو مثه خرررررررر داشتم عرق میریختم، اون وقت صاحب زمین میگه خسته شدی؟! جوونای امروزی اینطورین دیگه!!
هی بچین بچین شد 120 کیلو! خلاصه دهنمو پاره کردم و توی اوج گرما شاهکار زندگیمو انجام دادم. خدارو شکر که پس نیوفتادم اونجا
اومدیم نشستیم توی ماشین درجه کولرو گذاشتم آخر، جواب نمیداد. تخت گاز اومدم تا خونه چسبیدم به دریچه کولر!! یه خورده خنک شدم بعدش گرفتم خوابیدم تا ساعت 5/6
اینقده حال داد نگو و نپرس...
خدارو شکر از شدت گرما کولرو قورتش ندادی
واقعا خدارو شکر!! اگه قورت میدادم چی میشد! شکممو در نظر بگیر!!
خسیس یک هندونه هم برای من میچیدی

مگه چی میشد
اشکال نداره
به به نیلو خانم، شما این ورا!!! جای بسی تعجب داره
فقط اینو بهت بگم که اون روز میخواستم خودمو بکشم از گرما
سلام
نمیدونی چطور با بدبختی اومدم تو وبت!! برا من وا نمیکنه! نمیدونم چرا؟!
کلِ نوشته هات تو دیواره!!
سلام گل گندم


همین که اومدی جای کلی امیدواری داره
فردا یه سر بزن آپ میکنم، یه یادداشت میزارم میخوام نظرتو بدونم..
بازم بیا پیش ما..
سلام دوست من وبلاگ خوبی داری . اگه وقت داری منو اد کن کار خصوصی باحات دارم .
YI:ZEHLON